×

منوی بالا

منوی اصلی

دسترسی سریع

اخبار سایت

اخبار ویژه

امروز : پنج شنبه, ۹ فروردین , ۱۴۰۳  .::.   برابر با : Thursday, 28 March , 2024

“سیرجان خبر” محمدهادی نجفی وکیل تهمینه یوسفی از قطعی شدن حکم عامل اسیدپاشی موکلش خبر داد.

وی گفت: پرونده‌ای در شعبه ۱۰۲ دادگاه جزایی قزوین مبنی بر اسیدپاشی پدر و برادری بر روی دختر خانواده بررسی شد و قاضی رضانژاد با توجه به حساسیت این پرونده با موشکافی بررسی‌های زیادی انجام داد و سرانجام در آخرین روز تیر ماه سال جاری رأی خود را اعلام کرد.

این وکیل دادگستری ادامه داد: متعاقباً متهم درخواست تجدیدنظر داد که سرانجام دادگاه تجدیدنظر رأی دادگاه بدوی را تأیید کرد.

نجفی اظهار داشت: به منظور تأیید رأی دادگاه بدوی توسط دادگاه تجدیدنظر این پدر به ۷ سال حبس و پرداخت ارش و دیه محکوم و برادر تهمینه یوسفی نیز از اتهامات تبرئه شد.

7 سال حبس و پرداخت ارش و دیه جزای پدری که روی دخترش اسید پاشید

وکیل تهمینه یوسفی خاطرنشان کرد: این پرونده چند نکته جالب و قابل توجه دارد. اول آنکه از زمان شکایت تا صدور رأی نهایی زمان بسیار کمی سپری شد. نکته بعدی قاطعیت و اقتدار دستگاه قضایی در رسیدگی به این پرونده کاملا مشهود است.

وی ادامه داد: برخورد قاطع دستگاه قضایی در مقابله با اینگونه جرائم ملحوظ نظر و در این پرونده کاملا آشکار گردید.

نجفی اظهار داشت: در این حکم آمده است که ارش تهمینه یوسفی برابر است با ارش یک مرد مسلمان و این کار دادگاه بسیار زیباست. همچنین دیه زن هم نسبت به مرد نصف است و نصف را پدر قربانی می‌دهد و نصف دیگر را صندوق تامین خسارت‌های بدنی می‌پردازد.

تهمینه یوسفی دختر ۲۹ ساله‌ای بود که به عقد مردی درآمد و سپس به احتمال اینکه او معتاد است،اقدام به طلاق کرد. اما پدرش او را مجبور به پس گرفتن درخواست طلاق کرد و با تهدید به او گفت: اگر درخواست طلاقت را پس نگیری تو را می‌کشم.

تهمینه می‌گوید «این تهدید را جدی نگرفتم تا اینکه یک روز پدر و برادر ۲۲ ساله‌ام به محض ورود من به خانه اقدام به اسیدپاشی کردند.

برادرم دست و پاهای من را گرفت و از پدرم خواست اسید را روی صورتم بپاشد و بعد از آن طنابی را دور گردن من انداختند و آنقدر کشیدند تا من بیهوش شدم و در نهایت به تصور اینکه من را کشته‌اند رهایم کردند.

۲۰ دقیقه بعد به هوش آمدم و از شدت سوزش به سمت حمام دویدم اما وقتی پدرم من را دید خطاب به برادرم گفت که این زنده است و باید هر چه زودتر او را بکشیم.

من به پدرم التماس کردم و به دست و پایش افتادم و گفتم که از شما شکایتی نمی‌کنم، همان موقع با برادر بزرگترم تماس گرفتند و من را به بیمارستان بوعلی سینا قزوین منتقل کردند اما به دلیل شدت جراحات وارده بیمارستان از پذیرش من خودداری کرد و گفت باید به تهران بیایم.»

این دختر جوان بعد از آن اتفاق تحت پوشش بهزیستی در خانه‌ای که این نهاد به او داده بود زندگی می‌کرد و هم‌اکنون هم در ۳۰ سالگی در کشور آلمان به دنبال بازیافتن کمی از چهره گذشته خود است.

برچسب ها :

این مطلب بدون برچسب می باشد.

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.